vrijdag 24 augustus 2007

عشق بازي با خود

من در لحظه ها
او در گذشته متعفن از ماندگي
من در لمس وجود
او در قاب گذاشتن يك تصوير عنكبوتي
من در پي «ما» شدن
او در تلاش به گرداب خود كشاندنم
من در بخشش.... بخشش خنده هايم..دفترگشوده ام... مهربي توقع ام
او در انديشه ناخك زدن دغل گونه بخشش هايم
من در غرق بوسيدنش
او در جستجوي به حبس كشيدن لب هايم...درتخيل غبارگرفته اش
من آمدم با آنچه كه داشتم ..اوبا آنچه كه نداشت
من رفتم وبه بلوغي ديگر رسيدم
او ماند با دلي خالي با حسرت

Geen opmerkingen: