zaterdag 29 augustus 2009

سركوب جان

صبح دم چشم گشوده از شهوت" شدن".....كفي برسنگفرش مستراح.....
بي نگاهي به آينه....سنگيني تحقيرش ....خالي از جربزه اي ......خيره بر تيغ و قيچي
تكرار ...كابوسي از جنس بيداري ....رنگي بر تمامي
....يك استفراغ سير....يك مسواك حسابي

woensdag 12 augustus 2009

اظهار نظر

چنان به تعفن و گنديدگي اين ديكتاتوري رسيده كه تنها از درون قادر به انفجار و نابودي است.

قبل از آنكه جناح مقابل حكومت خود نيز طعمه اين مافياي خون آشامي كه زائده خود آنان است ؛ شود؛ مي بايست به دست خود اين جناح به شيوه خود آنان (‌با دستان خونين) آنان را ريشه كن سازند. دربه كار گيري اين شيوه نيز تجربه به اندازه كافي هم كه دارند

چرا كه جوانان و دلبندانمان به يك بلوغ فردي رسيده اند كه همچون نسل احمق ما به شكل گله اي وارد ميدان نمي توانند بشوند البته اين بلوغ فردي اينان براي جيران حماقتهاي نسل قبلي لازم است . هرچند كه اين فرديت در جوامع مدرن به بن بست رسيده ولي در جامعه ما گذري است ضروري و اجتناب ناپذير به گمان من

maandag 3 augustus 2009

حزن

سرزمين ام ...روح بزرگ ام ....تا به كي نبردي را بر خود سنگين كني؟....... دلاور مردان جوان با سبز زره يكطرفه ازسوئي .....قوم عقيمان ....آراسته به پريده رنگي كه هيچ رنگي را بر تو نمي تابانند ازطرفي! ومتجاوزان...متجاوزاني كه در توهم تملك تو!‌....روح من!