donderdag 29 mei 2008

انسان

وي را محكوم به تنهائي است.تعقل و انديشيدنش او را درحبس خود دارد.تنها مرحم او بازگشت به غرايزش هست
و آنگاه كه براي فرار از تنهائيش به هر وسيله اي چنگ ميندازد چه رقت انگيز ميشود
http://www.youtube.com/watch?v=of3ZdK8aKqQ&feature=related

donderdag 22 mei 2008

شاعر هميشه مست

The Stranger


tell me,
enigmatical man,
whom do you love best,
your father,
your mother,
your sister,or
your brother?
I have neither father,nor
mother, nor sister,
nor brother.

your friends?
now you use a word whose
meaning i have never know.
beauty?
I could indeed
love her, were she a Godess and Immortal.

Gold?
I hate it as you
hate God

Then what do you love,
extraordinary stranger?
i love the clouds,,,,the clouds that pass,,,
up there..up there...the wonderful clouds!

woensdag 14 mei 2008

نئو- هيپيزم

البته اينان نسبت به محيط زيست و زندگي فرديشان بسيار مسئولانه تر برخورد ميكنند اما تلاششان براي جدا كردن خود از اين سيستم با هي پي ها مشابه است. اي كاش تب اين جنبش نيز بالا ميگرفت و بسياري خود را از اين هيستري مصرف و اشباغ آزاد ميكردند
آخر با چه نگرشي ميتوان اين واقعيت تهوع انگيز را توجيه نمود كه با غذاهائي كه بدور ريخته ميشود به راحتي ميتوان انسانهاي گرسنه روي زمين تغذيه نمود. . اين فقط ساده ترين فكت تاريخ سياه عصر ماست .بگذريم از فروش اسلحه و شكاف مضحك ثروت و بلائي كه بر خانه ما ؛زمين ميرود

zaterdag 10 mei 2008

ناف

جسم و ذهن تمامي آنچه بر او گذشته را بي نقطه اي جا انداختن بر خود ثبت مي كند و تنها روح ست كه دست نخورده از زمان و
مكان ؛جاودان باقي است
چنانچه گاه به گاه توانستي بر او پناه بري و خود را از ذهن و جسم آزاد كني ، تنها آن "گاه" است كه خوشبختي وشادي كه سزاورش هستي را حس خواهي نمود.