حال و هواي ديگري است....در سرماي بي رگ هلند ...آنجاهمچنان گرماي خاص خودش را حفظ مي كنه
مدتي است براي آموزش كوتاهي مدام به آنجا ميرم....ساعت 7 شب اگه با حال خسته و كوفته در رتردام گير كنم و مجبور به گام زدن در خيابانهايش خصوص در اين فصل باشم به زمين و زمان فحش ميدم ....ولي درآنجا تازه سرحال شده و هوس دارم تا نيمه هاي شب خيابانهاي دراز شيب دار و باريك آن پرسه و در سنگفرشهايش گام زنم و ازپلهاي كانالهايش گذركنم.نور قرمز پشت پنجره هاي كوچك و نه چندان تميزش وصندلي معمولا ساده آن هويت مرموزي به آمستردام بخشيده .گاها در آن وقت صندلي خالي است و اين پشت پنجره را مرموزتر مينماياند.
بسياري ازآداب و رفتارهاي اجتماعي آمستردام خاص همانجاست و در شهرهاي ديگر هلند مثلا رتردام آنرا بسيار بي نزاكتي و ضد اجتماعي و سنگين و غيرقابل پذيرش قلمداد ميشه از طرز لباس پوشيدن گرفته تا رفتارهاي ترافيكي..مثلا دوچرخه اي كه به هيچ چراغي مجهزنيست در تاريكي با سرعت از جلويت ميگذرد بي آنكه هيچ يك از طرفين وقعي بنهند....هيچ قضاوتي در خصوص هنجارهاي اجتماعي درآنجا ديده نميشه...آنارشيست رفتاري درفرم بسيار صلح آميزآن
تك ساختمانهاي غول پيكر ومدرن چون نخاله هائي درميان ساختمانهاي ديگربه زور جاي گرفته اند. ساختمانهاي ريزو باريك و سربه جلو خم كرده اي كه درگذر تاريخ برپا و مقاوم ايستاده اند.
آمستردام در يك كلام براي من چون نويسنده و هنرمندي مي ماند كه علي رغم شهرت و ثروت و هياهو كه ناشي از توانمندي اش است همچنان خلوت نشيني و هويت خياباني (مردمي) خود را حفظ كرده.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten