در دوران جواني با كوله باري خالي از تجربه در ارتباط گيري با آدمها جرات عمل فراواني داري ..بي وسواسي هر كسي ميتواند بر خاطراتت نقشي زند و بر دلت زخمي! ولي دوراني ميرسه كه با انباني از تجربه؛ علي رغم آنكه در توانت هست كه با آدمها به گونه اي تنظيم رابطه كني كه زخمي بر تو ننشيند و چه بسا توان آن هست به هر شكل و فرمي اين ارتباطات را مسلط باشي ولي شايد به خاطر همان تجربيات؛ ديگر رغبتي در خود نمي بيني كه با هرفردي حتي سلام عليكي كني! حالش ديگه نيست....خصوص آدمهاي " كپي شده " را تجربه كرده اي و بسيار با وسواس اجازه كسي ميابد كه خود را حك زند برخاطراتت...اين وسواس تا به آنجا درمن پيش رفته كه حتي بوي آدمها نيز ميتواند در ارتباط با آنها نقش بازي كند
Abonneren op:
Reacties posten (Atom)
Geen opmerkingen:
Een reactie posten