بارها شده كه زور زدم كه كلمات و جملات كليشه اي كه مكرر بدون انتقال بار و مفهومي كه معمولا در مكالمات رايج است را بنا بر رعايت ادب و رسوم به كار برم ولي گاها نيروئي مرا وا مي دارد كه زبان گاز گيرم؛يك نوع زدگي ؛زدگي از بي محتوا بودن افسار مي زند مرا و ترجيج ميدهم غير اجتماعي خوانده شود تا رنگ پذير شوم
تبريك سال نو نيز از آن نوع افسارزدن هاست. وقتي خود را وار مي دارم كه تبريك هاي صفحه وار را پاسخ گويم با خود مي انديشم اين رديف جمله هاي گاها زيبا چه معنا و مفهومي براي من يا فرد مقابل دارد؟
در جائي كه خود حسي از " نو" شدن را نگرفته باشم ؛تبريك گرفتن بسيار مسخره و متظاهرانه مي آيد برايم!لجاجتم را گاه با طنز نشان ميدهم و گاه با سكوت بي ادبانه و نامتعارف .
تغيير تقويمي و افقي را نخواهم بل يك تغييرعمودي ام را آرزوست.
البته خوشبختانه تقويم سال نو ما ايرانيان با تغييرفصلي همراه است كه باور ندارم حتي اگر هم صرفا در يك خط افقي زيستن كني ؛حسي از پيوندي نا گسستني ميان خود و زنجير هستي را درنيابي؛جرا كه رعشه اش بر پوستت خواهد نشست
به راستي چگونه توان خوش زيست اگر پيوند جهان با "من " روحت را مزه نكرده باشي؟
سپاس دارم وشكرگذار از اينكه خود را گاها در پيوندي مرموز و بي انتها حس مي كنم.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten