دوستي ديشب در ميان صحبتها اين شعر از هادي خرسندي را برام خوند؛ اينقده ريسه رفتم....اين هادي هم بابا كارش خيلي درسته..به قول اين دوستمون عبيد زاكاني زمان ماست
آن يكي وامي طلب كرد از رفيق
گفت كيرت را ببينم من دقيق
گفت ربط كير من با وام چيست؟
گفت با پس دادنش بي ربط نيست
موعدش چون ميرسد با توپ پر
پاسخم گوئي كه كيرم را بخور
پس ببينم تا خوردنم هست آن
يا ندارم خورد آن را توان
بس كه خوردم كير از هر وام گير
بايد از اول ببينم سايز كير
Geen opmerkingen:
Een reactie posten