Josef Zehentbauer
die traurige leichtigkeit de seins
كتابي كه انگاري بيوگرافي من و آناني است كه هميشه «از ما » دوست داشتم بخوانمشان. كامو ما را انسانهاي ابسورد ميخواند. روانكاوان غربي معتقدند كه نياز سخت به تراپي داريم ولي بنا به نظر اين نويسنده روانكاو ما نه تنها نيازي به آن نداريم بلكه خود درمانيم. كساني كه تنها با تكيه دادن ولميدن به درون خودو در خلسه افسردگي خود قادر به ديدن و تماس با دنياي بيرون واطراف خود هستند. ...سكوت ....شاه كليدي است درنزدمان جشن و سرور ما نوع ديگري است مثلا ساعتها نگريستن به تك درختي بي دغدغه اي درسكوت نگريستن به شاخه ها...شاخكهاو مو شاخكها جشن خلسه واري در درونمان بر پا ميشود و طبيعت بوو حال اروتيكي برايمان دارد كه نپرس!!.البته ما را با كساني كه سخت تراما زده هستند نبايد اشتباه گرفت
ديگر عادت كرده ايم به جملات اطرافيان...«حالت خوبه؟...بابا بزن بيرون...چرا اينقدر افسرده اي؟..و..و..» من خود به تجربه شخصي ام چون ميدانم خطي از ما خوانده نتوان شود ..گاه راضي به اين دلسوزي حضرات «نرمال» هستم و خود را به قضاوتشان وا ميدهم
باورش سخته ولي «از ما» را درخيابان به عنوان يك عابرميتوان به راحتي باز شناختش ....وچه آشنا بودند اين موجودات در گذر!...وديده ام نويسنده و محقق و روشنفكراني كه چه قشنگ اين دنيا را بلغور ميتوانند بكنند بدون آنكه چوهره اين نشه گي را ذره اي چشيده باشند...نه جانم تو« از ما » قطعا نيستي ...هر چند كه نظرات عميقي به هستي دارند و ساعتها ميتواني لكچري را بازخواني كنند
الان حال زياده گوئي نيست ..بعدا خصوصيات دقيق « ازما» راخواهم گفت
پ.ن. دوست دارم اين كتاب ترجمه بشه ...اگه كسي زبان هلنديش عاليه ...بياد با هم ترجمه كنيم
Geen opmerkingen:
Een reactie posten